واقعاً چه چیزی پشت ناپدید شدن مرموز آگاتا کریستی بود؟
در بهار سال 1926، مادر محبوب آگاتا درگذشت و او را ویران کرد. بدتر از همه، آرچی (که قبلاً به او گفته بود دوست ندارد با بیماری یا مرگ کنار بیاید) به جای کمک به همسرش برای پاکسازی خانه مادرش در تورکی، به سرعت به لندن رفت. آگاتا افسرده شد و در هفته های بعدی به نظر می رسید که در آستانه یک بحران سلامت روانی قرار گرفته است. در همین حال، آرچی با نانسی نیل، دوست خانوادگی، رابطه عاشقانهای را آغاز کرد و در آگوست آن سال برای طلاق به آگاتا نزدیک شد. آگاتا از دادن یکی به او خودداری کرد. خانواده کریستی سعی کردند با هم آشتی کنند، اما در 3 دسامبر، آنها با هم مشاجره کردند و آرچی خانه را برای آخر هفته ترک کرد. آن وقت بود که همه چیز به هم ریخت.
روزی در آن شب، آگاتا روزالیندی را که در خواب بود تحت مراقبت کارکنان خانه گذاشت، سپس تا شب راند. صبح روز بعد، ماشین رها شده او در چند بوته در بالای یک معدن گچ گیر کرده بود. پلیس بلافاصله شروع به جستجو برای او کرد و هزاران نفر از مردم عادی پس از تبلیغات گسترده در مورد این پرونده به آنها پیوستند. شایعات شروع شد مبنی بر اینکه او خودش را غرق کرده یا آرچی او را کشته است. احتمال دیگر: او مخفی شده بود تا آرچی را برای قتلش متهم کند.
یازده روز پس از ناپدید شدن، آگاتا در هتل اسپای هاروگیت زنده پیدا شد که به طرز عجیبی با نام ترزا نیل، قبلاً اهل آفریقای جنوبی ثبت شده بود. نیل، البته، نام خانوادگی معشوقه آرچی بود، در حالی که آفریقای جنوبی محلی بود که آگاتا و آرچی اوقات خوشی را در آن سپری کرده بودند. وقتی آرچی برای بازیابی او آمد، نمی دانست او کیست.
بنابراین، دلیل واقعی ناپدید شدن چه بود؟ آگاتا در مصاحبهای که در مورد این موضوع انجام داد، گفت که حافظهاش را از دست داده است – اتفاقاً، اتفاقی که گهگاه برای شخصیتهای رمانهایش رخ میدهد. پس از روان درمانی، او توانست روایتی از آنچه اتفاق افتاده بود را بازسازی کند. کریستی گفت آن شب در حالی که ناامید شده بود و در فکر خودکشی بود خانه را ترک کرد. او پس از رانندگی بی هدف در حومه شهر، به طور تصادفی با ماشین خود در نزدیکی معدن گچ تصادف کرد و باعث شد که سرش به چیزی برخورد کند.
پس از پیاده شدن از ماشین، خود را به ایستگاه قطار رساند و در آنجا به هاروگیت رفت. او هنگام ثبت نام به عنوان ترزا نیل به هیچ وجه خود را پنهان نکرد و دست خط خود را پنهان نکرد. او در رستوران هتل شام خورد، در رقص عصر شرکت کرد و به نظر نمیرسید که متوجه مقالههای روزنامهها درباره ناپدید شدنش و تعقیب و گریز متعاقب آن شود.
اما بسیاری از مردم (از جمله زندگی نامه نویسان بعدی) باور نمی کردند که او از از دست دادن حافظه رنج می برد، و گمان می کردند که او عمداً ناپدید شدن خود را مهندسی کرده است. با این حال، لوسی ورسلی، مورخ و نویسنده بیوگرافی جدید “آگاتا کریستی: یک معمای انگلیسی”، ادعا می کند که این یک کلاهبرداری نبود، بلکه یک قسمت جدی سلامت روان بود.
ورسلی در مصاحبه ای که در HistoryExtra بی بی سی منتشر شد، گفت که معتقد است آگاتا وارد یک وضعیت فوگ شده است. او گفت: «اکنون، این یک وضعیت بسیار نادر است و باعث میشود که شما از خود طبیعی خود خارج شوید و شخصیت دیگری را انتخاب کنید تا مجبور نباشید به آسیبی که در موقعیت فعلی خود تجربه کردهاید فکر کنید.» گفت. “این به معنای متهم کردن شوهر خیانتکار شما برای قتل نیست – زندگی با یک وضعیت سلامت روانی واقعاً جدی است. با این حال روایت این است که او به نوعی آدم بدی بود که به نوعی با دنیا حقه بازی می کرد: شاید او این کار را می کرد. برای قاب زدن شوهر؛ شاید او این کار را برای جلب توجه به فروش رمان انجام می داد.»
لینک کوتاه مقاله : https://5ia.ir/pjp
کوتاه کننده لینک
کد QR :
آخرین دیدگاهها