ترانه ی امشب
چقد حسّم غریبه بی تو ، امشب
چقد سر درگمم با نازِ چشمات
همش از لحظه های با تو بودن
یادم می افته اون حرفایِ زیبات
همش از غم فراری میشم ، امشب
که با عشقِ تو من ، تنها نمونم
می دونم تویِ چارچوبِ زمونه
کجایِ زندگیم از تو نخونم
بازم سردرگمم با یادت ، امشب
بازم سیرم ازین رویایِ واهی
به جز چشمایِ روشن ، با تبسّم
نمی مونه دیگه هیچ گونه راهی
دارم دق می کنم برگرد ، امشب
به جونِ آسمون بی تاب می شم
توو گرگ و میشِ این روزا همیشه
برات هر لحظه من مهتاب می شم
عجب حالِ غریبی بی تو ، امشب
داره زجرم می ده ، حالا فراوون
بدونِ اعتنایِ چشمِ مستت
می شم هر ثانیه داغونِ داغون
پاسخی بگذارید